در مدرسه ای در یکی از روستاها، از شاگردان خواسته بودیم که از پدرشان رضایت نامه
ای بگيرند و بیاورند از دویست نفر شاگرد، فقط یکی بود که پدرش از او راضی نبود دیگر
شاگردان رضایت پدر و مادر خود را فراهم کرده بودند، اما در این میان جمله های
خوشمزه و بی معنا نیز وجود داشت که چند تا از آن ها را برایتان می نگارم:
1-
«حضور مبارک مدیر آقای دبستان(!) محترما معروض میدارم(!) که […] و جعفر از حیث
اخلاق ظاهر و باطنی؟ رضایت بخشاست(!)»
2- «ضمن عرض سلام اینجانب از رفتار و
گفتار حسین رضایت کامیل(!) دارم.»
3- «حضور آقای مدیر(!) دام شوکته(!) بعد
از ابلاغ سلام؛ دیگر عباس در خانه بد نیست ولی دست چپ می نگارد(!)»
4- «آقای
مدیر، ما از اخلاق این؟ راضی هستیم. اگر هرف(!) بگوئیم گوش میدهد، نماز می خواند،
کار میکند.»
5- «بخدمت آقای مدیر پس از سلام ما از اخلاق و رفتار غدیر راضی
هستیم، در خانه نسبت به برادر بزرگ خود احترام میکند، کارهایش را که تمام کرد بدروس
خود متعالعه(!) میکند و در کوچه به بزرگان احترام می کند و همه اهل کوچه از او
راضی.»
6- «محترما معروز(!) میدارم خیلی منون(!) شدم، هیچ رنجه نشدم-
رزاید(!) دارم.»
7- «به خدمت ذیشرافت مدیر دبستان: بنده از اخلاق و رفتار
محمد رضا راضی هستم. اجرکم عندالله.»
8- «پس از تقدیم عرض سلام اکبر در خانه
از او راضی هستم و هیچ شوخی نمی کند.(!)»
9- «احمد بچه خوب، بخانه میرسد پدر
و مادر سلام میگوید و از مدرسه که از صبحها می آئی(!) پدر و مادر خداحافظی می
کنی(!) خلاصه احمد بچه با آدبی(!) است.»
10- «از محمود راضی هستند، دروغ
نگوید، ببزرگان اهترام(!) نماید. اسم پدرش: حاجی یوسف.»
11- «حضور محترم
آقای دانش آموز رسیده شرف افتتاح پذیرد(!) و اینجانب […] از طرف بنده زاده کمال
رضامندی و خشنودی داریم(!) عمرکم طویل، عدوکم ذلیل(!)»
12- «آقای معلم
محسن:امیدوار که وجود نازنین صحت و سلامت بوده باشد و […] کبلائی
قاسم(!)»
13- «آقای آموزگار چهارم: غلامعلی شاگرد معدب(!) و از خود مواظبت
می نماید. زیاده رحمت است(!)»
14- «پس از سلام معروض بر اینکه در خانه با
برادر و خواهر کوچکتر خود با مهربانی رفتار می کند.»
15- «آقای معلم: این
شاگرد در خانه با پدر و مادر خشرفتاری(!) میکند و همه از او راضی هستند و انشالله
در آتیه شاگرد خوب و باعدب(!) می شود، انشالله.»
16- «اینجانب از درس و
رفتار خانگی سعید رزایت(!) دارم. امضاء: پدر اینجانب(!)»
17-«چون محترما
خواسته بود که از احوالات اینجانب بنده زاده با خبر باشید. الحمدالله خوب است(!).»